چه زنانی برای خروج به اجازه شوهر نیاز ندارند؟
قانون فعلی گذرنامه (به غیر از اصلاحیههای بعدی) 43سال پیش در اسفند سال 1351 در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد. قانونی که با محدودیت خروج زنان شوهردار از کشور یا امکان ممنوع الخروجشدن آنان توسط شوهر، چالشی جدی در حقوق اساسی فردی و اجتماعی بسیاری از زنان ایجاد کرده است. بهطوری که امروزه تغییر یا اصلاح مقررات مزبور به عنوان یکی از اساسیترین و مهمترین مطالبات زنان قرار گرفته و هر بار با بهانهای، این مطالبه جدی را مورد یادآوری قرار دادهاند.
این بار،یادآوری این امر با جمع آوری بیش از 11 هزار امضا و 40 هزار ایمیل مبنی بر اعتراض به مقید بودن خروج زنان شوهر دار از کشور خطاب به دکترامینزاده، معاون ریاستجمهوری و خانممولاوردی، معاونرئیسجمهور در امور زنان و خانواده به بهانه ممنوعیت خروج خانم نیلوفراردلان(کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان کشور) توسط همسرش، جهت ممانعت از شرکت در مسابقات آسیایی فوتسال، کلید خورد.
«قانون»در گفت وگو با شهناز سجادی، وکیل پایه یک دادگستری به بررسی و نقد حقوقی اختیارات حقوقی شوهر برای محدود کردن حق خروج از کشور همسر پرداخته است.
برای شروع، توضیح می دهید که اختیارات شوهر در قانون گذرنامه چگونه است؟
اختیارات زوج مبنی بر حق اذن خروج در بند 3ماده 18قانون گذرنامه و حق درخواست ممنوعیت خروج نامبرده با حق عدول از اذن،در ماده 19 قانون مذکور مورد پیش بینی قرارگرفته است.
درماده 18 این قانون نحوه خروج مشمولان نظام وظیفه، صغار، محجورین و زنان شوهر داراز ایران مورد بحث قرار گرفته است. صدر بند 3ماده 18 اشعارمی دارد: «زن شوهردار ولو کمتر از 18 سال با موافقت کتبی شوهر(طی اوراق مخصوص و با امضای گواهی شده زوج توسط دفتر اسناد رسمی) و در موارد اضطراری اجازه دادستان شهرستان محل درخواست گذرنامه که مکلف است نظر خود را اعم از قبول درخواست یا رد آن حداکثرظرف سه روز اعلام دارد، کافی است».
همچنین به موجب ماده 19 همان قانون شوهر اختیار ممنوع الخروج کردن همسر خود را دارد. این ماده مقرر میدارد: در صورتی که موانع صدور گذرنامه بعد از آن حادث شود، یا کسانی که به موجب ماده 18 قانون صدور گذرنامه موکول به اجازه آن است، از اجازه خود عدول کنند از خروج دارنده گذرنامه جلوگیری و گذرنامه تا رفع مانع ضبط خواهد شد.
آیا منشای «حق اذن خروج » مستند بر شرع است؟
در نظام فقهی حق اذن خروج زوجه از حقوق مسلم زوج است که همه فقها در آن اشتراک نظر دارند و این حق آثار حقوقی متعدد برای طرفین در بر دارد.
اصولاً بحث فقهی قضیه به عنوان تکلیف زوجه به حضورفیزیکی در «منزل» شوهر به عنوان محل سکونت مشترک و حق زوج درنحوه خروج زوجه از آن منزل، مطرح است وبحث مستقل نحوه خروج از «کشور» اساساً در فقه مطرح نیست (مگر مربوط به خروج زوجه از منزل جهت انجام فریضه حج واجب).
بنابراین به نظر میرسد منشاء و مبنای مصوبه مقررات مذکوردر سال 1351،مبنی به مقید و منوط کردن خروج زوجه از کشور با مجوز زوج، مقررات فقهی باب «خروج زن از منزل زوج» بوده است. فلذا اشاره به مقررات مربوطه قانون مدنی و نظرات فقهی به عنوان اساس بند 3 ماده 18 مذکور لازم و اجتناب ناپذیراست.
حق اذن خروج از کشور آیا برگرفته از حق عدم خروج زن بدون اجازه مرد از «خانه» است؟
یکی ازبرآیندهای حق اذن خروج، ماده 1114 قانون مدنی است که اشعار میدارد:«زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی کند مگر اینکه اختیار تعیین محل سکونت(به عنوان شرط ضمن عقد نکاح یا هرعقد خارج لازم دیگری) به زن داده شده باشد».
البته به این حق استثنایی دیگری هم درماده 1115 همان قانون وارد است مبنی بر این که چنانچه حضور زن در منزل شوهر متضمن آسیبهای جسمی، مالی یا شرافتی برای وی باشدزن میتواند منزل علیحده برای خود اختیار کند، به عبارتی در صورت عدم امنیت مزبور، زوج حق اذن خروج را از دست میدهد و دراین صورت زوجه حق دارد بدون اذن زوج منزل ایشان را ترک کند.
در ادامه ماده قانونی مذکور آمده است: در صورت ثبوت مظنه ضررمزبور، محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود.
فقها در این مورد اتفاق نظر دارند؟
این حق زوج در برخی موارد مورد اتفاق فقهاست و در برخی موارد دارای رویکرد فقهی متفاوت از یکدیگر است.آنچه مورد اتفاق نظر فقهاست، اولویت و اصل حقوق زوج مبنی بر حق استمتاع نامبرده است. با این توضیح که خروج زن از منزل نباید منافی حقوق(استمتاع) مرد باشد (مثل مسافرت زوجه)، والا ترک منزل به این صورت، نیازمند اذن و موافقت شوهر است.
اجمال بحث فقهی خروج زن از منزل با فروض مختلف از این قرار است:
1-خروج زن در راستای شرط ضمن العقد است: اگر زن ضمن عقد نکاح یا هر عقد لازم دیگری اجازه خروج از منزل را شرط نموده و شوهر موافقت نماید،یا عقد مبتنی بر آن واقع شده باشد،راساً و بدون موافقت و اذن شوهر حق ترک منزل را دارد.در این مورد تمامی فقها متفق القول خروج زن را بلا اشکال میدانند.
2-خروج برای امور واجب یا ضروری: در مواردی که زن جهت انجام فرایض واجب دینی مثل حج واجب یا به حکم ضرورت ناگزیربه ترک منزل بدون اذن شوهر باشد، فقهامتفقاً آن را بلا اشکال می دانند.
3-خروج زن برای انجام امور غیر واجب: درموارد خروج غیر واجب، چنانچه خروج زن از منزل با حق استمتاع (کامجویی) زوج به عنوان یک اولویت، در تضاد باشد بنا به اتفاق نظر فقها نیاز به اجازه و جلب موافقت زوج دارد، زیرا استمتاع از حقوق شوهر و از لوازم عقد نکاح است.
4-در صورتیکه خروج زن برای امور غیر واجب منطقاً با حق استمتاع شوهر منافات نداشته و مانع حقوق شوهر نباشد. حکم این فرض محل بروز اختلاف نظر فقهاست و دارای رویکرد دوگانه فقهی ذیل است.
4-الف- جواز خروج، برخی از فقها با استناد به برخی آیات از جمله آیه 231 سوره بقره وآیه 2سوره طلاق واصل اباحه وقاعده لاضرر، معتقد به جواز خروج زن بدون اذن شوهربه شرط عدم منافات با حق استمتاع زوج،می باشند، فی المثل خروج زن از منزل در غیاب شوهر.
4-ب- عدم جواز خروج، مشهور فقها خروج زن برای امور غیر واجب را بدون اذن شوهرمطلقاً جایز نمیدانند. این گروه در بیان نظر فقهی خود به آیات 34 از سوره نساء وآیه 33 سوره احزاب و روایات و اجماع و ملازمه عقلی استناد میکنند.
استثنا یا موارد خاصی در قانون یا شرع برای خروج بدون اذن از کشور در نظر گرفته شده است؟بههرحال ما امروز زن سفیرمانند «خانم افخم» زن معاون رئیس جمهورمانند «خانم ابتکار»، خانم نماینده مجلس و... بسیار داریم، آیا اینها باید برای هر بار خروج از کشور از همسر خود اذن خروج دریافت کنند؟
براختیارقانونی مصرح زوج در بند 3 مقررات مذکور استثنائاتی وارد است به طوری که اختیارات مذکور، در حالات ذیل اطلاق خود را از دست میدهد:
الف - حالت اضطرار
حالات اضطرار،حالت فوقالعاده و به معنای درماندگی و ناچاری است، یا ضررو گرفتاری است که برکسی وارد شده است و یا اینکه کسی برای حفظ جان، مال و آبروی خود و دیگری ناگزیر به اقدام عملی باشد.
در مانحن فیه به مانند درخواست خروج زوجه از کشور جهت انجام معالجه بیماری صعبالعلاج خود یا بستگان، یا در مواقع مفقودالاثر بودن شوهر به عنوان یک حالت فوق العاده. اضطرار زمانی مصداق دارد که حرجی عمده حادث شود و تنوع مصداقی آن بسیار است.
به موجب فراز دوم بند 3ماده 18 قانون فوقالذکر،درمواقعی از جمله اینکه شوهر با خروج زوجه موافقت ندارد یا زوج غایب مفقودالاثر باشد یا زوجه به وی دسترسی نداشته باشد یا زوج بر حسب ماده 19زوجه خود را پس ازاجازه خروج، با عدول ازاذن، ممنوع الخروج کرده باشد، دادستان بنا به درخواست زوجه مبنی بر صدورمجوز خروج از کشور و یا رفع ممنوع الخروجی،برحسب مورد پس ازاحراز حالات فوق العاده و اضطراری مجاز به قبول درخواست زوجه بر حسب مورد است.
فلذا در موارد اضطراری و فوق العاده،حق اذن زوج با تصمیم دادستان متزلزل میشود.در این موارد تصمیم دادستان قطعی و غیر قابل اعتراض است. اشکال وارد بر قطعی بودن تصمیم میتواند عملکرد سلیقه ای آن باشد.
ب- زنانی که با شوهر خود مقیم خارج هستند:
در مواردی که زوجین در خارج از کشور اقامت داشته باشند، ضمن آنکه جهت خروج از کشور نیاز به مجوز شوهر ندارد، شوهر حق ممنوع الخروج کردن زوجه را نیزندارد.
به موجب مواد 1005، 1103و 1102 و 1114قانون مدنی زن و شوهرمکلف به حسن معاشرت و زندگی مشترک در منزلی که شوهر تعیین میکندهستند و اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهراست.
فلذا مخالفت با خروج زوجه از کشور و یا ممنوع الخروج کردن ایشان در مواقعی که زوجین مقیم خارجه است، مغایر با مقررات قانونی فوقالاشعار و تکالیف زوجیت خواهد بود.در همین راستا یکی از استثنائات حق اذن شوهر به موجب ذیل بند 3 ماده 18 قانون گذرنامه نسبت به زنانی است که با شوهر خود مقیم خارج از کشور هستند.
براساس رویه اجرایی و نیز وحدت ملاک از نص ذیل بند مزبور، این استثنا شامل صرف اقامت زوج به تنهایی در خارج نیز است. به همین جهت یکی از شرایط ممنوعالخروج کردن زوجه توسط زوج،اقامت ایشان در داخل کشوراست.
ج- زنانی که شوهر خارجی اختیار کرده و به تابعیت ایرانی خود باقی ماندهاند: بنا به صراحت ذیل بند 3ماده 18 قانون گذرنامه،زنان ایرانی با کسب دو شرط،ازدواج با مرد خارجی و حفظ تابعیت ایرانی خود از شمول بند 3 ماده 18وهمچنین ماده 19قانون مارالذکرخارج می شوند و نیاز به جواز خروج از شوهر ندارند.
منشا قانونی استثناء یاد شده برخی مواد قانون مدنی است. به حکم ماده 987 قانون مدنی اصلاحی 14/8/1370زنان ایرانی که با مردان تبعه خارجه ازدواج کنند به تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند، مگر اینکه مطابق قانون مملکت زوج، تابعیت شوهر با وقوع عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود،فلذا در موارد غیر تحمیل تابعیت زوج خارجی، زن تابعیت ایرانی و شوهر تابعیت دولت خارجی را خواهند داشت.این دوگانگی و تفاوت تابعیت زوجین باعث خواهد شد که به صراحت ماده 963 قانون مدنی زن به تابعیت قوانین دولت متبوع شوهر خارجی خود در آید.
در صورتی که زوجین هر دو دارای تابعیت یک کشورواحد باشندبا توجه به ماده 7 قانون مذکور اتباع خارجه مقیم در خاک ایران از حیث مسائل مربوط به احوال شخصیه و...،تابع قوانین دولت متبوع خود خواهند بود.
د-زنانی که دارای گذر نامه های سیاسی و خدمتی هستند: گذرنامه از حیث اینکه برای چه اشخاصی صادر میشود واز نظر اینکه مرجع ذیصلاح صدورکدام نهاد است و نیز از نظر مدت و موضوع سفر دارای تنوع سهگانه عادی، سیاسی و خدمت است.
گذرنامه عادی که تحصیلی را نیز شامل می گردد بوسیله نیروی انتظامی و طبق مقررات قانون گذرنامه صادر می گردد. مقررات مواد 18و19 نیز ناظر بر گذرنامه عادی است.
بر این اساس آیا برای گذرنامه های سیاسی اجازه کتبی شوهر نیاز است؟
گذرنامه سیاسی برای رهبر، روسای قوای سه گانه و مجمع تشخیص مصلحت نظام ونمایندگان مجلس و سایر مقامات مصرحه در ماده 10 قانون مذکور بهوسیله وزارت امورخارجه و به مدت یک سال طبق مقررات صادر میشود.
گذرنامه خدمت از سوی وزارت امورخارجه برای ماموران غیر ثابت دولت در نمایندگیهای ایران در خارج از کشور واشخاصی به عنوان همراه رهبر و رئیس جمهوردر سفر خارجه و نیز معاون اول رئیس جمهور وکارمندان وزارت خانه ها، سازمان ها و ارگانهای نظامی، ماموران اداری و فنی وزارت امور خارجه و سایر اشخاص مصرحه در ماده 11همان قانون، به مدت یک سال صادر میشود.
با این توضیح و به لحاظ ماهیت ماموریتی و تکلیفی گذرنامههای سیاسی و خدمت، در صورتی که زنانی از صاحب منصبان و ماموران مصرحه در مواد 10و11 مذکور باشند، به نظر بنده رعایت بند 3 ماده 18 مرقوم، مبنی برارائه موافقت کتبی شوهر لزومی ندارد.
توجیه شرعی آن می تواند اذن اولیه شوهر با اشتغال همسرش در این گونه مشاغل باشد که بنا به قاعده "اذن در شی اذن در لوازم آن است"، زوجه را بی نیاز از اذن خروج از کشور می نماید. هرچند شمشیر برندهماده 19قانون مزبور با پیش بینی عدول از اذن، همواره "اذن" را مورد تهدید قرار می دهد.
ه- اعزام به ماموریت خاص: وزارت امور خارجه طبق ماده 9 قانون گذرنامه می تواند «در موارد لزوم»با موافقت وزیر امورخارجه برای کسانی که به "ماموریت خاص" اعزام می شوند به جای گذرنامه «برگ مسافرت» انفرادی و جمعی صادر کند.
هرچند برگ مسافرت یاد شده در حکم گذرنامه است، اما قطعاً نیاز به طی تشریفات مربوط به صدور گذرنامه نیست والا چه لزومی به جایگزین سازی برگ مسافرت به جای گذرنامه توسط قانونگذار بوده است.
با این توضیحات راهکار ی برای حل مشکل اذن خروج از کشور زنان وجود دارد؟
با استناد به مواد قانونی و با احراز «موارد لزوم» و «ماموریت خاص» برای زنان شوهردار با جایگزین کردن برگ مسافرت، می شود که نیازی به تشریفات شکلی و ماهیتی صدور گذرنامه از جمله موافقت کتبی شوهر نباشد.
به مانند لزوم سفر خانم اردلان جهت شرکت در بازیهای آسیایی که به عنوان یک ماموریت ملی خاص تلقی می شود، چون سرمایه گذاری روی تیم وی از محل بوجه عمومی تامین شده وتیم هم ملی است فلذا سفر ایشان یک ماموریت خاص ورزشی بوده و به نظر نگارنده خانم اردلان با ماده 9 باید مورد حمایت در سطح عالی اجرایی کشورقرار می گرفت.
البته این استثنا در سطح زنان دارای جایگاه دولتی و در موارد خاص و ملی کاربرد دارد و آحاد جامعه زنان را در بر نمی گیرد.
همانطور که ذکر شد زوج در صدر بند 3 ماده 18 و ماده 19از قانون مذکور دارای اختیاراتی است.چون این اختیارات هدایت نشده کور(چون در مواقع اختلاف وکینه ورزی، توسط مردان کاربرد دارد) برای زنان جامعه بعضاً مشکلاتی بهوجود میآورد وبه خصوص ماده 19مزبوردر مواقع بسیاری به منظور تحت فشار قرار دادن زوجه یا اعمال دشمنی و کینه مستمسک زوج قرار میگیرد، لذا ضمن آنکه نه تنها زنان خود باید از راهکارهای موجود در رفع فشار و حاکمیت مقررات مواد قانونی مزبورنسبت به خود استفاده کنند، بلکه باید نگرش سطوح کلان و برنامهریز کشور نیز با پیش بینی تمهیداتی برای رفع موارد تضییقات اجتماعی علیه زنان، تغییر یابد.
حقوق اساسی فردی و اجتماعی زنان که حق خروج از کشور در دنیای امروز یکی از محورهای آن است، نباید دستخوش اختلافات و دعوای خانوادگی و در اختیار یک طرف دعوی قرار گیرد.
بی شک موقعیت های علمی، اقتصادی اجتماعی و سیاسی زنان نسبت به سال های 40 و 50 متناسب با پیشرفت کشور در زمینه های مزبور رشد کیفی و کمی داشته است.به نظر بنده از جمله راهکارهایی که بتواند متناسب با مصلحت خانواده زنان را از حقوق فردی و اجتماعی بهرهمند کند از این قرار است.
بسیاری برای پیشگیری از بروز مشکل اردلان به شروط ضمن عقد اشاره دارند،در مرحله اجرا شروط ضمن عقد می تواند راهگشا باشد؟
ماده 1119 باب نکاح قانون مدنی اجازه توافق به شروط ضمن عقد را به طرفین به این ترتیب داده است «طرفین عقد ازدواج می توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبورنباشد ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگرکنند.»
هر چند این ماده صراحتاً ناظر بر شروط مربوط به حق طلاق زوجه است و مستند به همین ماده قانونی، شرایط حق طلاق زوجه در سند نکاحیه چاپی مورد پیشبینی قرار گرفته است،لکن با وحدت ملاک از این ماده قانونی میتوان موارد توافق شده را که مخالف مقتضای عقد نکاح نباشد به عنوان شروط تکمیلی،از جمله شروط حقتحصیل،حق اشتغال،حق حضانت فرزندان مشترک در صورت جدایی،حق خروج از کشوربدون موافقت کتبی و شفاهی زوج، به نفع زوجه در سند نکاحیه شرط کرد.
بنا به رویه معمول دفاتر ازدواج شروط حق تحصیل،اشتغال وسکونت را در سند نکاحیه درج می کنند، لیکن به لحاظ دارا بودن جنبه اجرایی برخی شروط از جمله، حق خروج از کشور، حق طلاق حق قبول بذل مهریه و حق حضانت فرزندان مشترک،از درج آن در سند نکاحیه خودداری کرده و طرفین را پس از عقد نکاح به دفاتر اسناد رسمی جهت تنظیم سند وکالت نامه به شرح آتی هدایت میکنند.
دریافت «وکالت بلاعزل» چقدر قدرت برون رفت از مشکل خروج از کشور را به همراه دارد؟
یکی از مهمترین راهکارهای برون رفت ازمقررات اختیار و حق شوهر در اجازه به خروج زن از کشور، وکالت بلاعزل با موضوع اجازه خروج زوجه از کشوراست که هم زمان با عقد نکاح و در راستای توافق زوجین به عنوان شروط ضمن عقد و یا برحسب توافق لاحق زوجین، از سوی زوج تنظیم می گردد.
صرف قید اذن زن در خروج از کشور در سند نکاحیه با امضا شوهر از نظر مقررات اداره گذرنامه کفایت نمیکند بلکه این اذن و اجازه باید در قالب سند عقد وکالت از سوی زوج در یکی از محاضر رسمی به نام زوجه یا دیگری اعطا شود.
اگر این سند دارای محدودیت زمانی نباشد به کرات قابل استفاده و استناد در اداره گذرنامه است.تنظیم وکالت نامه مزبورعلیرغم قانونی و فقهی بودن این راهکار، در میان فرهنگ متعارف مردمدارای کاربرد کمتر و ضعیفی است.
آیا امکان اصلاح قانون در این زمینه وجود دارد؟
همان گونه که بیان شد حقوق مورد بحث از طریق واگذاری از سوی زوج به زوجه یا دیگری به شرح بالا تحدید پذیر است، اما این راهکار، کلی و برای آحاد جامعه نیست بلکه موردی و در صورت توافق زوجین ظهور و بروز میکند.
اقتضا دارددرسطح کلان، اولیا امور، چه در حوزه مجریه و چه در حوزه مقننه، مطالبات موجه حقوقی و اساسی زنان فهیم کشور را مورد عنایت قرار داده، با درک ضرورت های جامعه و لزوم تناسب آنها با تغییرات زیر ساختیسیاسی و اجتماعی در ابعاد علمی،اجتماعی، اقتصادی وحقوقی ونیز رشد ارتباطات جهانی بین جوامع بشری،که جامعه ایرانی را درنوردیده است، با ره یافت از منابع کاربردی و به روز فقه پویا،رویکردی اصلاحی نسبت به قوانین غیرموجه در حوزه زنان پیشه کنند.
من در اروپا زندگی مى کنم و از همسرم طبق قانون اروپا جدا شدم و جدا زندگى مى کنم ولى ایرانى جدا نشدم به دلیل مهریه که ایشان نمى خواهند پرداخت کنند.و من سیتى زن اروپا هستم و ایشان به سفارت ایران اعلام کرده که من را ممنوع الخروج کند.سوالم این است امکان دارد با وجود اینکه من سیتى زن اروپا هستم ،ممنوع الخروج شده باشم؟
با تشکر فراوان از شما.